شیداشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

شیدا همه زندگی مامان و بابا ...

اولین بستنی شیدا جون ...

سلام دخترم : اولین باری که دل به دریا زدیم و بهت بستنی دادیم  رو به تصویر کشیدیم . چون شما یه مدت بود که به لبنیات حساسیت داشتی و خدا رو شکر که رفع شد. نوش جونت ... ( عکس مربوط به هشت ماهگیته عزیزم )         ...
21 تير 1391

رقابت مامانی و شیدا جونی سر وبلاگ نویسی ...

سلام کمپوت گیلاسم : شما انقدری بزرگ شدی که وقتی مامانی وبلاگنویسی میکنه از سرو کولش بالا میری.     امون نمیدی دست به ماوس و کیبرد بزنم ...   البته همیشه تسلیم میشم .   اما دیدم اینطوری نمیشه ... و از نوشتن شیرین کاری هات جا می مونم ...  تازه ... مجبورم آخر شب وبلاگنویسی کنم ... به همین علت من ماجرا رو به بابایی تعریف کردم که شکر پارمون نمیذاره وبلاگ بنویسم  و بابایی تصمیم گرفت به خاطر حفظ عدالت برای دختر نازش یه ماوس و یه کیبرد جدید تهیه کنه ... بگذریم که در کوتاهترین زمان تهیه شد ... دیگه سوگلی بابا...
14 تير 1391

صدای تق تق دندون های شیدا جونم اومد ...

سلام عزیزکم :     " مرواردید های سفید و قشنگ " دیروز دهم تیر ماه 1391 وقتی داشتی توی لیوان آب می خوردی صدای تق تق دندونت که به لیوان میخورد رو شنیدم . مروارید های قشنگت دارن در میان . هر وقت که سفیدیشون رو ببینم ازت عکس میگیرم و تو وبلاگت میذارم . دوستت دارم مامانی ...   ...
11 تير 1391

ده ماهگیت مبارک شیدا جونم ...

سلام آروم قلبم :         " ده ماهگیت مبارک شیدا جون " امروز هشتم تیر ماهه و شما ده ماهگیت تموم شد و وارد یازده ماهگی شدی . ان شاءالله همیشه تنت سالم باشه و روزهای شیرین و خوبی رو پیشه رو داشته باشی ... از کارهای جدیدت بگم ... بای بای میکنی . از مبل و یا دستای ما می گیری و بلند می شی . وقتی از مبل میگیری به بغل حرکت می کنی . طبق معمول لثه هات خیلی خارش داره و کلافه ای ، آخه هنوز یه دونه دندون هم در نیاوردی . چند روز پیش که دکتر لثه هاتو دید گفت دندون های جلو هم بالا و هم پایین رو ساختی و پر کردی اما هنوز بیرون نزدن و ممکنه به ز...
8 تير 1391
1